-
بازی وبلاگی
1389/08/27 14:32
می خوام یه بازی وبلاگی راه بندازم امیدوارم استقبال بشه تنها کاری که باید انجام بدین اینه که عکس دسکتاپتونو آپ کنین و بدین به من منم یه پست می ذارم اسم تمام اونایی که دادند رو می ذارم تو ادامه مطلب هم عکسا رو می ذارم و شما باید حدس بزنید عکس مال کیه هرکی حداقل 50 درصد حدساش درست باشه برندس همه هم بازی دعوتن عکس نوشت:از...
-
مشهد
1389/08/25 20:43
هفته ی پیش این وقتا با خودم خیال پردازی می کردم سه شنبه ی هفته ی دیگه دعا عرفه تو اتوبوس مشهدم تو همون اتوبوسم روزمو باز می کنم این هفته عرفه رفتم گلستان شهدا.روزمم تو اتوبوس باز کردم اما با یه تفاوت !!!!تو اتوبوس برگشت از اصفهان به شهرم و با بوی کباب روبروییم افطار کردم که نه تنها از گشنگیم کم نکرد که اضافه هم شد...
-
اگر یادتان بود و باران گرفت دعایی بحال بیابان کنید
1389/08/25 11:25
خوشا به حال اونایی که الان کربلاند و و خوشا به حال اونایی که الان صحرای عرفاتند و ما ........... محتاج دعای تک تک شما هستم!!!!!! اگر یادتان بود و باران گرفت دعایی بحال بیابان کنید پیشاپیش عید قربان هم مبارک تعطیلی خوش بگذره
-
شکلکهای یاهو مسنجر چه شعری هستند!؟
1389/08/22 23:36
تصور کنید که در خیالپردازی و ملغمهای از سنت و تجدد، برای هر یک از شکلکهای یاهو یا همان Emoticons شعری متصور شد! برای هر شکلک یک بیت آورده شده است. ببینیم چه مطایبهای از کار درمیآید: ز جان شیرینتری ای چشمهی نوش سزد گر گیرمت چون جان در آغوش ○ نظامی لبخند معاوضه کن با جان شهریار تا من به شوق این دهم و آن ستانمت...
-
[ بدون عنوان ]
1389/08/22 13:29
به نظر من بستنی بیشتر از تابستون توی زمستون حال می ده آدم دراه یخ می زنه می شینه بستنی می خوره یا می ره سر یخچال آب یخ می خوره شنبه ی هفته ی پیش که داشتم می اومدیم خونه هوس بستنی کردم واسادیم بگیریم!!!یکی از کنارم رد شد گف این دیگه چه روانیه زمستونیه بستنی می خوره مشهد کنسل شد تا بهمن.کاشکی همون هفته پیش رفته بودم توی...
-
ملاقات با خدا
1389/08/18 17:37
ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند: « امیلی عزیز، عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم. با عشق، خدا» امیلی همان طور که با دست...
-
[ بدون عنوان ]
1389/08/17 21:45
ما دوبار با دوستان اصفهان رفتیم.هر دو بار بستنی خوردیم و هر دوبار کیف پولیمان گمگشت! و ستنی زهر مار شد البته سری پیش کیف پولیم پیدا شد بی پولاش کاشکی این سری با پولاش پیدا بشه آخه پول ثبت نام مشهدم توش بود البته سری پیش رفته بودم کتاب بخرم.این سری سینما.ملک سلیمان
-
[ بدون عنوان ]
1389/08/16 17:56
فردا می خوایم بریم عروسی شاید این هفته برم مشهد امیدوارم بشه منظورم از عروسی پیوند آسمانی بود!!!!!!!!۱ مشهد شده ولی بین این هفته و هفته آینده !!!!! امیدوارم قبول کنن هفته ی دیگه!!!!!!!! دیشب دعوام شد با هم اتاقیم می خوام اتاقمو عوض کنم
-
خواندن این پست تا آخر ، به اندازه ی جان یک کودک اهمیت دارد.....
1389/08/15 10:36
به نظر شما ارزشمند ترین چیز در این دنیا چیست؟ به نظر شما بهترین کار دنیا چه می تواند باشد؟! آیا جان یک کودک ، با ارزش ترین چیز دنیا نیست؟ و کمک به نجات کودکی بیمار و نیازمند ، بهترین و مهمترین کار دنیا نیست؟ به نظر شما با ماهی هزارتومان چه کار مهمی میشود کرد؟ دوتا بستنی خرید؟ مجله خرید؟ کرایه تاکسی داد؟ کارت شارژ...
-
[ بدون عنوان ]
1389/08/14 13:06
این شعرا آشنا نیستند براتون؟ نویسندشو می شناسید؟ وای ، باران باران ؛ شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟ وای ، باران باران ؛ پر مرغان نگاهم را شست من چه دارم که تو را در خور ؟ هیچ من چه دارم که سزاوار تو ؟ هیچ گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی...
-
خدا
1389/08/12 23:49
ای برادر، خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان اما بقدر فهم تو کوچک میشود و بقدر نیاز تو فرود می آید و بقدر آرزوی تو گسترده میشود و بقدر ایمان تو کارگشا میشود و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود و به قدر دل امیدواران گرم میشود یتیمان را پدر می شود و مادر بی برادران را برادر می شود بی همسرماندگان را همسر میشود...
-
باران
1389/08/12 10:29
باز باران ،شیشه پنجره را باران شست.... ازدل من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست؟ نمی دونم چرا بارون که می آید یاد این شعر می افتم امروز صبح بالاخره اشک آسمون اصفهان دراومد دوبار رگبار زد اما حیف ما تو کلاس بودم من عاشق خیس شدن زیر بارونم!!! قضیه ی دیکشنری بردن ما رو سرکلاس یادتونه؟ البته باید بگم باز هم دیکشنری اضافه شد...
-
خردشدن
1389/08/11 18:31
متنفرم متنفرم از خرد شدن چه سر کلاس باشه مثلاْ کلاس کساییان جلوی ملت برگرده بکه u depend on ur fluent neighbor یا بازم سر کلاس کساییان باشه بازم جلوی ملت بعد اون لکچر که خلاصشو دادم بگه این جه خلاصه ایه همش سر مطلبه باید پاراگراف بندی باشه و از این حرفه چه دو سه نفر بیشتر نباشیم.که بر اثر یه بچه بازی و یه حواس پرتی...
-
:دی
1389/08/10 11:46
لکچرم عالی شد!!!
-
استرس
1389/08/09 16:25
استرس می ترسم می ترسم می ترسم فردا لکچر دارم دوباره نمی دونم این چه حسیه مثه خوره می اوفته به جونم می ترسم پ.ن:امروز یکی رو دیدم کپی بهترین استاد زبانم تو کلاس زانا.احتمالاْ داداششه.ولی مو نمی خوردندا کپی هم بودند.تازه فهمیدم هم کلاسی دانشگاهیمم شاگردش بوده تو یه موسسه دیگه بعداض نوشت:حالم شدید گرفتس.دعاکنی واسم.ذهنم...
-
و قاف حرف آخر عشق است آنجا که نام کوچک من آغاز می شود!
1389/08/08 20:50
این شعر از من نیست خودتون می تونید حدس بزنید. همین جوری گذاشتم ربطی هم به ÷ستم نداره فقط قشنگ بود این که میبینید عکس دختر عموم نه اشتباه نکن نیست اما خیلی شکلشه کلاس اوله چندروز پیش مادربزرگم رفته خونشون کسه دیگه نبود چایی و میوه و اینا و پذیرایی حالا اگه می اومدن خونه ما بفرمایید تو و من به سمت جایگاه همیشگی یعنی کام...
-
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
1389/08/07 11:50
طلوع میکند آن آفتاب پنهانی زسمت مشرق جغرافیای عرفانی دوباره پلک دلم میپرد نشانهی چیست شنیدهام که میاید کسی به مهمانی تو ای خلاصهی غمهای مانده در دل من بیا که وا رهم این بغضهای زندانی تو ای تمام رایحهی نرگسان روی زمین بیا که این غم هجرت غمیست طولانی ندیده چشم ترم روی چونمهت محبوب بیا که آب دو چشمم یمیست طوفانی...
-
من در ۱۰ سال آینده
1389/08/06 00:29
محمد(بیشه) و نیما(وجدا آگاه من) بازی کردند منم هوس کردم ساعت ۸ صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ مدرسه ی ... در یک روستا نزدیک اصفهان!!!!! بچه ها کلی جشن می گیرند و هدیه می آرند واسم!!!! خاطرات اول ابتدایی واسم تداغی می شه که بهترین هدیه مال من بود!یه قراْن!!! با کلی گل و سنبل و هدیه می رم خونه. در خونه رو فاطمه واسم باز می...
-
[ بدون عنوان ]
1389/08/05 14:17
الان که دارم می نویسم انگشت پاهام داره می پکه شدیداْ خستم خوابم میاد صبح تا حالا تو دانشگاه صنعتی دارم می دوم دنبال کارای تسویه حساب از این ور به اونور.یه سری انجام شد اما یه سری دیگه مونده.یکی دوتاشونم نیستن باید دوباره بیام احتمالاْ.
-
امروز صبح
1389/08/02 17:18
ساعت ۶ هوا سرد در یک دست کیفی پراز کتاب های سنگین و در دست دیگر پلاستیکی پر از خرت و پرت هایی که برای خوابگاه نیاز داشتم رسیدم به ایستگاه تاکسی هوا سرد بود خیلی سرد خیابان خالی بود از ماشین هراز گاهی صدایی از دور می امد اما امیدم ناامید می شد.ماشین شخصی بود! چند باری هم تاکسی هایی از روبرویم گذشتند دقیقاْ خالی خالی...
-
سی سی یو
1389/07/30 21:36
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف ، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر...
-
دیابت
1389/07/29 18:09
اگر مبتلا به دیابت هستید جالب است بدانید آنچه در دهان میگذارید، میتواند سبب بالارفتن یا پایین آمدن قندخونتان شود. در اینجا 20 نوع ماده غذایی را به شما معرفی میکنیم که میتواند جلوی بالارفتن قندخونتان را بگیرد. سیب اکثر متخصصان تغذیه توصیه میکنند حتما در رژیم غذایی خود سیب را بگنجانید زیرا سیب کالری بسیار پایینی...
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/28 10:41
سلام سلام سلام خوبین؟ خوب نصفشو نوشته بودم دستم رفت رو بک موس پرید!!! چهارشنبه راهی قم شدیم حرم و جمکران حسابی رفتیم عالی بود خیلی ناراحت شدم این بچه ها میاند رو قبر قطب الدین راوندی میشینن!!!بی فرهنگی!!! اگه رفتین قم از شیرینی فروشی آرش خرید نکردین نصف عمرتون برفناست.خیلی توپه حال ندارم دوباره تایپ کنم. جمعه شب...
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/27 15:04
می خواستم یه مطلب طولانی بذارم اما الان می خوای بیریم جشن فقط می گم میلاد امام رضا مبارک خوش باشین التماس دعا مخاطب خاص پیوند آسمانیت مبارک!!!!خوشبخت باشین
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/26 10:19
می خواستم امروزآپ کنم از ۴شنبه تا امروزو ولی اصن حسش نیست حوصله ندارم.فقط بگم ارایم عالی بود خیلی خوب شد.همه راضی بودند اگه با پاورپوینت نبود اینقد خوب نمی شد همین
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/24 10:56
دیشب رسیدیم سفر بدی نبود فقط نمی دونم چرا این چند ساله هرچی می ریم قم باید سرما بخورم! از نوع شدیدش منم کم نیوردم شدیداً ناپرهیزی کردم بادمجون پیتزا رولت شیرینی ولی خوب الانم خوبم فقط سرفم مونده! فردا ارایه دارم.شدیداض می ترسم.استرس دارم.دعا کنید خوب بشه از همین جا به دخترکوچولو تسلیت می گم.امیدوارم غم آخرت باشه....
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/20 14:36
سلام. خوبین؟ من بد نیستم فردا صبح می خوایم خونوادگی بریم قم.تا دو سه روز نت نیستم. می دونم دلتون واسم تنگ می شه آقا یه شنبه باید برم جا استادمون دس بدم.عجب گندی خواهم زد.بدبخت دانشجوها می خوام لپتاب داداشمو بگیرم با پاورپوینتم ارایه می دم کلی کلاس داره نه؟ دعا کنید گند نزنم و سوتی ندم باشه یادم نمی ره دعا هم می کنم...
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/18 16:28
شب است و سکوت است و ماه است و من***فغان و غم اشک و آه است و من شب و خلوت و بغض نشکفتهام***شب و مثنویهای ناگفتهام شب و نالههای نهان در گلو***شب و ماندن استخوان در گلو من امشب خبر میکنم درد را***که آتش زند این دل سرد را بگو بشکفد بغض پنهان من***که گل سرزند از گریبان من مرا کشت خاموشی نالهها***دریغ از فراموشی...
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/17 14:03
خداجون سلام من الان دقیقاْ می دونم دارم تاوان کدوم گناهو می دم! حالم بده دارم داغون می شم اما دیگه تحمل ندارم خودت صبرمو زیاد کن دیگه نمی تونم
-
[ بدون عنوان ]
1389/07/16 21:27
میلاد حضرت معصومه مبارک دخترای گل روزتون مبارک!!!!