آخرین بیکران
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد......وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
«ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست میدارد»
حضرت امير (ع)
دكتر علي شريعتي
موعد جشن بندگی داره می رسه
حواسمون به همدیگه باشه
حضرت حافظ می فرمایند:
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
شریف ترین دلها دلی است که اندیشه آزار دیگران در آن نباشد…
این روزها هوای دلمان را داشته باشیم.
مبادا مث جیبهایمان خالی شود.
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید كه هیچ زندگی نكرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سكوت كرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سكوت كرد. به پر و پای فرشته و انسان پیچید، خدا سكوت كرد، كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد، دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: "عزیزم، اما یك روز دیگر هم رفت، تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها یك روز دیگر باقی است، بیا و لااقل این یك روز را زندگی كن."
لا به لای هق هقش گفت: "اما با یك روز... با یك روز چه كار می توان كرد؟ ..."
خدا گفت: "آن كس كه لذت یك روز زیستن را تجربه كند، گویی هزار سال زیسته است و آنكه امروزش را در نمییابد هزار سال هم به كارش نمیآید"، آنگاه سهم یك روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: "حالا برو و یک روز زندگی كن."
او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشید، اما میترسید حركت كند، میترسید راه برود، میترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد، قدری ایستاد، بعد با خودش گفت: "وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایدهای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف كنم.."
آن وقت شروع به دویدن كرد، زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید، چنان به وجد آمد كه دید میتواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشید بگذارد، می تواند ....
او در آن یك روز آسمانخراشی بنا نكرد، زمینی را مالك نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما ...
اما در همان یك روز دست بر پوست درختی كشید، روی چمن خوابید، كفش دوزدكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان یك روز آشتی كرد و خندید و سبك شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
او در همان یك روز زندگی كرد.
فردای آن روز فرشتهها در تقویم خدا نوشتند: "امروز او درگذشت، كسی كه هزار سال زیست!"
به نام خدای علی (ع )
حضرت مولی الموحدین علی (ع) فرمودند : اختیار کردم از کتب آسمانی دوازده آیه را و روزی سه بار به آنها نگاه می کردم .
۱) ای فرزند آدم تا سلطنت من باقی است از هیچ صاحب قدرتی نترس که سلطنت من همیشگی است .
2) تا خزانه من پر است در غم روزی مباش و بدان که گنجینه من هرگز خالی نمی شود .
3) قسم به حق من برتو ، که من دوست توأم تو نیز دوست من باش .
4) به کسی جزء من دل مبند زیرا منم که به تو نزدیکم و خواسته های تورا برآورده می کنم
5) همه چیز را برای تو و تو را برای عبادت آفریدم .
6) تو را از خاک آفریدم خسته نشدم چگونه روزی رساندن به تو مرا خسته می کند ؟
7) برای خاطر خود برمن خشم می گیری ؟ آیا می شود بخاطر من برنفست خشمگین شوی ؟
8) برای من است برتو واجباتی و برای تو است برمن معایشی . تو تخلف می کنی . ولی درکار من تخلف را ه ندارد .
9) من که امروز عبادت فردا را از تو نمی خواهم . تو نیز روزی فردا را امروز از من مخواه .
10) آنکه تو را می خواهد برای خودش است ولی من تورا برای خودم می خواهم پس از من فرار نکن .
11) همچنان چه در حضور شهریاران می ایستی ، در عبادت من نیز بایست . اگر تو مرا نمی بینی من تو را می بینم .
12) اگر به قسمت راضی باشی آسوده ای و اگر راضی نشدی سرگردان میدوی و جز به آنچه قسمت تست نمی رسی در نتیجه در نزد منهم مذموم هستی .
سال ۹۱
ایشالا سال خوب و سرشار از خیر واسه هممون باشه
خدایا حال دلمونو خوب کن ...
اینجا مکه هست بهترین مکان عالم
و من دارم تمرین بندگی می کنم.