صبح نزدیک است

الیس الصبح بقریب؟

صبح نزدیک است

الیس الصبح بقریب؟

مهمونی

دیر.ز صبح تا عصر خونه ی مادربزرگم بودم و عصرم اومدم آماده شدم واسه مهمونی شب که دیدن مکه ای دوست مامانم بود.

مهمونی نسبتاً خوبی بود کلی از معلمای دوره ی دبیرستانم رو دیدم و خیلی کیف کردم!!!اما حدود دو ساعت بیکار نشسته بودم و اس ام اس بازی می کردم!!!!کهکمی اوقاتمو تلخ کرد!

فرض کن تو مهمونی کنار معلم عربی اول دبیرستانت بشینی یا وقت شام معلم حسابن سومت و آمارت روبروت باشند


صبح نوشت 1:این جمله رو دوست داشتم وقتی کوچیک بودیم پرا عاشق مردای قوی بودند و دخترا عاشق عروسک حالا که بزرگ شدیم دختر عاشق مردای قوی شند و ÷را عاشق عروسک!!!


صبح نوشت 2:بدنیست این پست رو ببینید

صبح نوشت 3:تا شب منتظر مسابقه ی وبلاگی 2 باشید!!!

الیزانوشت

نظرات 5 + ارسال نظر

سلام ! بعضی از معلما تویه مدرسه قابل تحمل نیستند چه برسه به مهمونی !

می گی که بعضیاشون!!!!اینا جز بعضیا نبودند

تازه واد جمع دوستان مجازی شدم هنوز دوستی محکم پیدا نکردم

الیزا:اکی

شلام آپم روی هردو وبم ها و منتظر نظرات مهم و ارزندت
بیا تو آفتاب پرست جینگولک بازی در بیار!!!!!!!!!
منتظرم ها

الیزا:الان میام

Hasti 1389/09/13 ساعت 22:41 http://hastimotarez.blogfa.com

بازی وبلاگی رو به محض اینکه فرصت کنم انجام میدم

الیزا:اکی مرسی

مهمونی قشنگه اما توی مهمونی معلم هارو دیدن زیاد خوب نیست!!!
میدونم چه حس مزخرفیه منم تجربه کردم!!!

الیزا:من که دوست داشت داشتم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد